الی تابستان را کنار خاله و دخترخاله کوچکش میگذراند. همه چیز خوب به نظر میرسد تا این که دختری بدخلق به اسم سیسی پیدایش میشود. سیسی رفتارهای نامناسب و زنندهای دارد و تاثیر بدی روی اما کوچولو میگذارد. از همه عجیبتر این که او همیشه درباره دختری به اسم ترسا حرف میزند. دختری که به شکل مرموزی غرق شده و جسدش هیچوقت پیدا نشده است. آن هم در زمان کودکی مادر و خاله الی.
الی کم کم متوجه میشود که چرا سیسی اینقدر بداخلاق و عصبانی است. او همچنین میفهمد داستانی که سیسیی درباره آن دختر غرق شده گفته صرفا فقط برای ترساندن آنها نبوده است.
قسمتی از کتاب تاریک و عمیق و مخوف:یک لنگه ی پنجره را باز کردم و خم شدم بیرون تا دریاچه را نگاه کنم. سیاره ی عطارد آمده بود پایین تر و شده بود همنشین ماه نیمه، ولی هنوز آن قدر نور داشت که افق را نمایان کند؛ خطی تیره مقابل غروبی صورتی که رنگ می باخت.
نقد و بررسیها0
هنوز بررسیای ثبت نشده است.