دروغ های کوچک بزرگBig Little Lies

«کتاب دروغ های کوچک بزرگ» نگاهی تازه به همسران سابق، همسران دوم، مادران و دختران می‌اندازد. این کتاب به رسوایی‌های مدرسه‌ و دروغ‌های کوچک‌ خطرناکی می‌پردازد که همه‌ی ما به خودمان می‌گوییم تا زنده بمانیم.
گاهی اوقات دروغ‌های کوچک بیشترین آسیب را به ما می‌رسانند …
قتل … یک تصادف غم‌انگیز … یا والدینی که بد رفتار می‌کنند. آنچه مسلم است این است که کسی مُرده. ولی مقصر چه کسی است؟

این کتاب داستان سه زن را تعریف می‌کند که سر دوراهی مانده‌اند …
«مادلین» زنی پرشور و پرانرژی است. او شوخ است و به دیگران کنایه می‌زند. همه‌چیز را به‌یاد می‌آورد و هیچ‌کس را نمی‌بخشد. شوهر سابقش ازدواج کرده است و با خانواده‌ی جدیدش به محله‌ی او آمده‌اند. دختر نوجوان مادلین هم ظاهرا مادر جدیدش را ترجیح می‌دهد.
«سلست» زن زیبا و مهربانی است، آن‌قدر زیبا که مردم در خیابان به او خیره می‌شوند ولی گاهی اوقات کلافه به نظر می‌رسد که البته با پسرهایی که دارد طبیعی است. حالا پسرهای دوقلوی او دارند به مدرسه می‌روند و همه فکر می‌کنند حالا سلست و شوهرش گل سر سبد انجمن اولیاومربیان خواهند بود. ولی در چشم همه بودن بهایی دارد و سلست تازه دارد می‌فهمد این بها چقدر گزاف است.
«جین» یک مادر تنهاست که تازه به آن شهر آمده است. او آن‌قدر جوان است که بقیه‌ی مادرها فکر می‌کنند پرستار بچه است. او بی‌نهایت غمگین است و در مورد پسر خود شک‌هایی دارد؛ ولی چرا؟
مدلاین و سلست خیلی زود جین را زیر پر‌و‌بال خود می‌گیرند. هیچ‌کدام از آنها نمی‌دانند جین و پسر کوچولوی او چه تأثیری بر زندگی همه‌ی آنها خواهند داشت.

قسمتی از کتاب دروغ های کوچک بزرگ:

می گویند که باید غم و ناراحتی را رها کرد، اما نمی دانم، من که خیلی ناراحتی هایم را دوست دارم و از آن ها مثل یک حیوان خانگی کوچک نگهداری می کنم.