کتاب چشمه جاودانگی جلد نخست از سه گانه نبرد باستانیان، وارکرفت، است به قلم ریچارد ای. ناک، ترجمه افشین اردشیری و چاپ انتشارات ویدا. داستانی ماجراجویانه، پرهیجان و فانتزی از سه قهرمان: اژدهایی ساحر، انسانی جادوگر و اورکی پا به سن گذاشته. ماجرایی از نبرد، مبارزه، دلاوری، اتحاد و ورود به زمان و دوره ای از تاریخ که شخصیت های داستان متعلق به آن نیستند و باید برای درک آن چه پیرامونشان وجود دارد تلاش کنند…
تک تک استخوان ها و عضلات و اعصاب کراسوس از درد فریاد می کشید. اما همین درد بود که سرانجام اژدها جادوگر را از ژرفای سیاهی ای که در آن فرورفته بود بهوش آورد.
چه اتفاقی افتاده بود؟
هنوز کاملا موضوع را درک نمی کرد. در یک لحظه تلاش کرده بود تا به رونین برسد، لحظه ای بعد همراه با جادوگر انسان به درون این بی نظمی کشیده شده بود. ارتباط ذهنی او با جادوگر بود که به معنای واقعی کلمه باعث به دام افتادنش شد.
تصاویر مختلف هنوز هم در ذهن نیمه هوشیارش می چرخید، مناظر مختلف و جانوران گوناگون و اشیای متفاوت. کراسوس زمان را با تمام سیماهای بی شمارش همزمان به نظاره نشسته بود.
سیما… ؟ این کلمه تصویر وحشتناکی را که خوشبختانه فراموش کرده بود در این لحظه به ذهنش آورد. در میان گرداب پرآشوب و وحشتناک زمان، تصویری از گوشه ی چشم دید که تمام امیدها و آرزوهایش را بر باد داد.
نقد و بررسیها0
هنوز بررسیای ثبت نشده است.