مجموعه ضرب المثل ها و قصه هایشان اثری سه جلدی است به قلم امیر علم و چاپ انتشارات راه معاصر. کتاب حاضر دربردارنده داستان هایی اخلاقی، طنزآمیز و عبرت آموز از ضرب المثل های فارسی است که قدمتی دیرینه دارند و نسل به نسل از گذشتگان در اختیار ما قرار گرفته اند. برخی از این روایات ریشه در ادبیات این سرزمین دارند و برخی دیگر برخاسته از حافظه جمعی و فرهنگی ما هستند. این روایات در حقیقت نمادی از نمادهای فرهنگی و کهن ایرانی هستند که در دوران دیجیتال و نفوذ فرهنگ های بیگانه از طریق ابزارهای ارتباط جمعی می توانند پلی به ریشه های ادبی و فرهنگی مردم کشورمان باشند.
روزی روزگاری مردی از روستا برای انجام کاری به شهر رفت. کارش انجام شد و خواست به روستایش بازگردد، که با خود گفت: خوب است اکنون که به شهر آمده ام از بازار چیزی بخرم تا دست خالی به ده برنگردم. به بازار شهر رفت و یک خربزه بزرگ و خوش آب و رنگ خرید تا به عنوان سوغات به خانه ببرد.
مرد خربزه به دست، از شهر خارج و به سوی روستا به راه افتاد. از آنجا که فصل تابستان بود، گرمای هوا و خستگی راه از یک طرف و بوی خوش آن خربزه از طرف دیگر او را وسوسه کرد که برای رفع تشنگی تکه ای از آن خربزه را بخورد. اما با خود گفت: اگر خربزه را پاره کنم که نمی توانم آن را به رسم سوغات به منزل ببرم! پس از خوردن آن منصرف شد.
چند قدم دیگر که پیش رفت دوباره با خود گفت: اگر اکنون این خربزه را نخورم ممکن است، از تشنگی و گرما تلف شوم. بالاخره جان مهمتر است یا سوغات؟ اکنون به زیر این درخت می نشینم و تکه ای از این خربزه را می خورم و باقی آن را هم همین جا رها می کنم تا هرکس که از اینجا گذر کرد با خود فکر کند خانی از اینجا گذشته تکه خربزه ای خورده و باقی آن را رها کرده است…
نقد و بررسیها0
هنوز بررسیای ثبت نشده است.