زندگینامه ژوزه ساراماگو

زندگینامه ژوزه ساراماگو

ژوزه ساراماگو نویسندهٔ پرتغالی برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۸ میلادی است. او زاده ۱۶ نوامبر ۱۹۲۲ و درگذشته ۱۸ ژوئن ۲۰۱۰ است. از جمله آثار او می توان به رمان کوری، رمان بینایی، کتاب همزاد، کتاب انجیل به روایت عیسی مسیح و … اشاره کرد.

زندگینامه ژوزه ساراماگو

  • زندگی اوایل و میانه:

ساراماگو در سال ۱۹۲۲ در خانواده ای از دهقانان در دهکده ای کوچک در استان ریباتجو ، در حدود صد کیلومتری شمال شرقی لیسبون به دنیا آمد. پدر و مادرش خوزه دو سوزا و ماریا دی پیاداد بودند. “Saramago” ، کلمه پرتغالی Raphanus raphanistrum (تربچه وحشی)، لقب خانواده پدرش بود و به طور تصادفی با ثبت تولد ، در نام او قرار گرفت.

در سال ۱۹۲۴ ، خانواده ساراماگو به لیسبون نقل مکان کردند ، جایی که پدرش به عنوان پلیس کار کرد. چند ماه پس از انتقال خانواده به پایتخت ، برادرش فرانسیسکو ، که دو سال بزرگتر بود ، درگذشت. او تعطیلات را با پدربزرگ و مادربزرگش در آزینهاگا گذراند. اگرچه ساراماگو دانش آموز خوبی بود ، پدر و مادرش توانایی مالی نداشتند که او را در مدرسه گرامر نگه دارند و در عوض وی را در سن ۱۲ سالگی به مدرسه فنی منتقل کردند.

پس از فارغ التحصیلی ، دو سال به عنوان مکانیک اتومبیل کار کرد. در این زمان ساراماگو ذائقه خواندن را پیدا کرده بود و در اوقات فراغت خود مشغول مراجعه به کتابخانه عمومی در لیسبون بود. وی در سال ۱۹۴۴ با ایلدا رییس ازدواج کرد. تنها دختر آنها ، ویولانته ، در سال ۱۹۴۷ به دنیا آمد. در این زمان او در خدمات رفاه اجتماعی به عنوان کارمند دولت مشغول به کار بود. بعداً او در شرکت انتشارات Estúdios Cor و به عنوان مترجم و سپس به عنوان روزنامه نگار کار کرد. وی دستیار سردبیر روزنامه Diário de Notícias بود ، موقعیتی که پس از انقلاب دموکراتیک در سال ۱۹۷۴ مجبور به ترک آن شد.

ساراماگو اولین رمان خود را با عنوان سرزمین گناه در سال ۱۹۴۷ منتشر کرد. این تنها رمان ادبی منتشر شده وی بود تا اینکه در سال ۱۹۶۶ کتاب شعر شعرهای ممکن منتشر شد. پس از آن یک کتاب شعر دیگر ، احتمالاً شادی ، در سال ۱۹۷۰ ، سه مجموعه مقاله روزنامه به ترتیب در ۱۹۷۱ ، ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ و شعر بلند سال ۱۹۹۳ در ۱۹۷۵ دنبال شد. مجموعه ای از نوشته های سیاسی در سال ۱۹۷۶ تحت عنوان عنوان یادداشت ها. در اواخر دهه ۱۹۷۰ ساراماگو رمان کتاب راهنمای نقاشی و خوشنویسی ، مجموعه ای از داستان های کوتاه ، زندگی چیزها و دو نمایشنامه را منتشر کرد ، قبل از اینکه نوشتن او تقریباً به رمان اختصاص یابد.

 

  • زندگی بعدی و تحسین بین المللی:

ساراماگو تا شصت سالگی با انتشار رمان چهارم خود ، Memorial do Convento ، به شناخت و تحسین گسترده دست یافت. یک داستان باروک که در جریان تفتیش عقاید در قرن هجدهم لیسبون برگزار می شود ، از عشق بین یک سرباز معلول و یک جوان باهوش و از رویای بدعت آور یک کشیش لشکر برای پرواز می گوید.ترجمه این رمان در سال ۱۹۸۸ به عنوان بالتاسار و بلیموندا (به قلم جیووانی پونتیرو) ساراماگو را به مخاطبان بین المللی جلب کرد. این رمان برنده جایزه PEN Club Club پرتغال شد.

به دنبال رمان های تحسین شده ای مانند سال مرگ ریکاردو ریس و تاریخ محاصره لیسبون ، منتقدان ادبی به دلیل سبک پیچیده و در عین حال ظریف ، طیف گسترده ای از منابع و ذکاوتش مورد تحسین منتقدان ادبی قرار گرفتند.

برای رمان سابق ساراماگو جایزه داستان خارجی مستقل انگلیس را دریافت کرد. داستان چند لایه «تاریخ محاصره لیسبون» به عدم اطمینان وقایع تاریخی می پردازد و شامل داستان تصحیح کننده ایزوله میانسال است که عاشق رئیس خود می شود. ساراماگو اذعان کرده است که بسیاری از شخصیت های اصلی داستان رمان وجود دارد و این رمان را به همسرش تقدیم کرد.

پس از طلاق از ایلدا ریس در سال ۱۹۷۰ ، در سال ۱۹۸۶ با روزنامه نگار اسپانیایی پیلار دل ریو ملاقات کرد. آنها در سال ۱۹۸۸ ازدواج کردند و تا زمان مرگ وی در ژوئن ۲۰۱۰ با هم ماندند. پیلار دل ریو مترجم رسمی کتابهای ساراماگو به اسپانیایی است.

ساراماگو در سال ۱۹۶۹ به حزب کمونیست پرتغال پیوست و تا پایان عمر به عضویت وی در آمد. او یک بدبین خود اعتراف بود. نظرات وی ،به ویژه پس از انتشار کتاب “انجیل به روایت عیسی مسیح” ،در پرتغال بحث و جدال قابل توجهی را برانگیخت. اعضای جامعه کاتولیک این کشور از نمایندگی ساراماگو از عیسی و به ویژه خداوند به عنوان انسانهای خطاپذیر ، حتی بی رحم خشمگین شدند. دولت محافظه کار پرتغال ، به رهبری آنیبل کاواکو سیلوا ، نخست وزیر وقت ، اجازه نداد که کار ساراماگو برای دریافت جایزه آریستئون رقابت کند ،با این استدلال که این باعث کینه توزی جامعه کاتولیک است. در نتیجه ، ساراماگو و همسرش به لانزاروته ،جزیره ای در قناری ها نقل مکان کردند.

در سال ۱۹۹۸ جایزه نوبل ادبیات به ساراماگو اعطا شد: “کسی که با تمثیلاتی که با تخیل ، دلسوزی و کنایه تداوم یافته اند ، یک بار دیگر ما را قادر به درک واقعیتی واهی می کند.”

پارلمان نویسندگان اروپا (EWP) در نتیجه پیشنهاد مشترک ساراماگو و اورهان پاموک برنده جایزه نوبل به وجود آمد. انتظار می رفت که ساراماگو به عنوان مهمان افتخاری در EWP صحبت کند ، اما او قبل از مراسم افتتاحیه در سال ۲۰۱۰ درگذشت.

 

  • مرگ و تشییع جنازه:

ساراماگو از سرطان خون رنج می برد. وی در ۱۸ ژوئن ۲۰۱۰ ، در سن ۸۷ سالگی ، در حالی که چند سال آخر زندگی خود را در لانزاروته ، اسپانیا گذرانده بود ، درگذشت. خانواده وی گفتند که وی صبحانه صرف کرد و صبح جمعه با همسر و مترجم خود پیلار دل ریو گپ زد ، پس از آن حال وی را بدتر شد و درگذشت. گاردین او را “بهترین نویسنده پرتغالی نسل خود” توصیف کرد ، در حالی که فرناندا ابرستاد از روزنامه نیویورک تایمز گفت که وی “تقریباً به کمونیسم بی عیب و نقص خود به خاطر داستانهایش شناخته شده است”.

مترجم ساراماگو ، مارگارت جول کوستا ، با تجلیل از او ، “تخیل فوق العاده” او را توصیف کرد و “بزرگترین نویسنده معاصر پرتغالی” نامید. ساراماگو نوشتن خود را تا زمان مرگ ادامه داده بود. آخرین انتشار وی ، کلارابویا ، پس از مرگ وی در سال ۲۰۱۱ منتشر شد. ساراماگو یک سال قبل از مرگ از ذات الریه رنج می برد. تصور می شد که وی بهبود کامل یافته است ، او قرار بود در آگوست ۲۰۱۰ در جشنواره بین المللی کتاب ادینبورگ شرکت کند.

پرتغال دو روز عزاداری اعلام کرد. ادای احترام از سیاستمداران ارشد بین المللی: لوئیز ایناسیو لولا دا سیلوا (برزیل) ، برنارد کوشنر (فرانسه) و خوزه لوئیس رودریگز زاپاترو (اسپانیا) ، در حالی که رائول و فیدل کاسترو از کوبا گل می فرستادند.

مراسم خاکسپاری ساراماگو در ۲۰ ژوئن ۲۰۱۰ در لیسبون با حضور بیش از ۲۰،۰۰۰ نفر برگزار شد ، بسیاری از آنها صدها کیلومتر را پیموده بودند ، اما همچنین در غیاب آنیبل کاواکو سیلوا ، رئیس جمهور راستگرای پرتغال. کاواکو سیلوا ، نخست وزیری که کارهای ساراماگو را از فهرست نهایی جایزه آریستایون خارج کرد ، گفت که او در مراسم خاکسپاری ساراماگو شرکت نکرد زیرا “هرگز این امتیاز را نداشت که او را بشناسد”. عزاداران ،که عدم حضور کاواکو سیلوا را در حضور خبرنگاران زیر سال بردند ، نسخه هایی از گل میخک قرمز ، نمادی از انقلاب دموکراتیک پرتغال را در دست داشتند. تشییع جنازه ساراماگو در لیسبون انجام شد ، و خاکستر او در سالگرد مرگش ، ۱۸ ژوئن ۲۰۱۱ ، زیر درخت زیتون صد ساله در میدان مقابل بنیاد ژوزه ساراماگو (Casa dos Bicos) به خاک سپرده شد.

 

سبک ادبی ژوزه ساراماگو

منحصر به ‌فردترین ویژگی آثار ساراماگو عدم کاربرد نشانگان سجاوندی به صورت متداول و استفاده از جملات بسیار طولانی است، که گاه در درون آن زمان نیز تغییر می‌کند. او از میان علائم نگارشی تنها از نقطه و ویرگول استفاده می‌کند و از سایر علامات که مثلاً جمله سئوالی را مشخص می‌کند یا آن را در گیومه می‌گذارد و… مطلقاً می‌پرهیزد. گفتگوهای شخصیت‌های داستان را پشت سرهم می‌نویسد و مشخص نمی‌کند که کدام جمله را چه کسی گفته و به ندرت یک پاراگراف را تمام می‌کند.

اگرچه بسیاری از منتقدان ادبی ساراماگو را در ردیف نویسندگان پیرو سبک رئالیسم جادویی قرار داده و آثار او را با نویسندگان اسپانیایی زبان آمریکای لاتین مقایسه می‌کنند اما او خود را ادامه دهنده ادبیات اروپا و تأثیر پذیری خود را بیشتر از گوگول و سروانتس می‌داند. ساراماگو گاه در دل داستان‌های خود از جملات طعنه آمیزی استفاده می‌کند که ذهن خواننده را از حوادث تخیلی و غالباً تاریخی داستان خود به واقعیت‌های جامعه امروز معطوف می‌کند. نوک پیکان کنایه‌های ساراماگو معمولاً مقدسات مذهبی، حکومتهای خودکامه و نابرابری‌های اجتماعی است.

برخی از آثار ژوزه ساراماگو

کتاب دفتر یادداشت_۲۰۱۱
کتاب سفر فیل_۲۰۰۸
کتاب وقفه در مرگ_۲۰۰۵
رمان بینایی_۲۰۰۴
کتاب مرد تکثیر شده_۲۰۰۳
رمان کوری_۱۹۹۵
کتاب انجیل به روایت عیسی مسیح_۱۹۹۱
کتاب مبانی نقاشی و خطاطی_۱۹۷۷

 

سینما

فیلم های سینمایی که بر گرفته از رمان های ژوزه ساراماگو هستند عبارتند از:فیلم سینمایی کوری (۲۰۰۸) به کارگردانی فرناندو مریلس و با بازی جولیان مور/ مارک روفالو/ دنی گلوور/ گائل گارسیا برنال اقتباسی از رمان کوری است.

فیلم دشمن به کارگردانی دنیس ویلنیو اقتباس ادبی از رمان مرد تکثیر شده(۲۰۰۴) است.

نگار محمودی
ارسال دیدگاه